نرسد
دست تمنا چو به دامان شما ، میتوان چشم دلی دوخت به ایوان شما
از دلم تا
لب ایوان شما راهی نیست ، نیمه جانی است در این فاصله قربان شما
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
من از این فاصله ها دلگیرم بی تو اینجا چه غریبانه شبی می میرم
دیر سالیست که می خواهم از اینجا بروم ولی انگار که با قلب زمین زنجیرم.
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
بیقرار توام و در دل تنگم گله هاست ، آه بی تاب شدن عادت کم حوصله هاست
همچو عکس رخ مهتاب که افتاد در آب. در دلم هستی و بین من تو فاصله هاست