دعا میکنم در زمستان عشق بهاری ترین فصل ایمان شوی
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
به که گویم که تو منزلگه چشمان منی به که گویم که تو گرمای دستان منی
گرچه پاییز نشد همدم و همسایه ی من به که گویم که تو باران زمستان منی
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
سوزی که برف داره ، بارون نداره معرفتی که تو داری ، هیچ کــس نداره !
دارد برف می آید در گوش دانه های برف نام تو را زمزمه خواهم کرد
تا برف زمستانی از شوق حضورت بهار را لمس کند