تهی دستی و بی کسی درد نیست که دردی چو دیدار نامرد نیست
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
به نامردی نامردان قسم خوردم که نامردی کنم در حق نامردان
آهای رفیق نامرد یه روز میشی پشیمون پشیمونی چه سودت وقتی بمونی دلخون
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
صد سال در بیابان آواره شوی / به از آن است که در خانه محتاج نامردان شوی
ای نا رفیق.. به کدامین گناه ناکرده.. تازیانه می زنی بر اعتمادم
زیر پایم را زود خالی کردی . سلام پر مهرت را باور کنم.یا پاشیدن زهر نا مردیت را
خنجری از پشت در قلبم فرو رفت پشت سرم را نگاه کردم .. کسی جز تو نبود